میخواهم پرواز کنم

به لبخندی مرا از غم رها کن

                 مرا از بی کسی هایم جدا کن

اگر مردن سزای عاشقان است

                  برای مردنم هر شب دعا کن

+نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت20:25توسط نادیا | |


هواى باران داشت، نگاهِ غمگينم

 

 

چه تلخ مى رفتى، چه تلخ، شيرینم!

 

شب جدایى با تمام محجوبى

 

تو را صدا مى زد، سكوت سنگينم

 

ستاره ها گفتند که باز مى گردى

 

چه زودباور بود دل دهن بينم

 

سقوط سرخم را که دیده اى، آیا

 

نمیکشی دستى به بال خونينم؟!

 

بيا و از تاراج مرا حفاظت کن

 

مرا که چون باغى بدون پرچينم

 

کجاست؟ محتاجم به سكر چشمانت

 

که شعر هم امشب نداد تسكينم

 

نمى رسد دستم به دست هایت، آه

چه قدر بالایى، چه قدر پایينم!

+نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت17:54توسط نادیا | |

 

 

قطار می رود….

 

تو می روی….

 

تمام ایستگاه میرود….

 

و من چقدر ساده ام که سال های سال

 

در انتظار تو ، کنار این قطار رفته ایستاده ام

 

و همچنان….

 

به نرده های ایستگاه رفته ، تکیه داده ام

 

دکتر قیصر امین پور

 

+نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت17:46توسط نادیا | |

گاهــــــی دلم برای خودم تنگ میشود

گاهــــــــــی دلم برای پاکیهای کودکانه ی قلبم میگیرد

گاهی دلم از رهگذرانی که در این مسیـر بی انتها آمدند و رفتند، خسته میشود

گاهـــــــی دلم از راهزنانی که ناغافل دلم را میشکنند میگیرد

گاهــــــــی آرزو میکنم ای کاش
دلــــــی نبود تا تنگ شود

تا خسته شود...

تا بشکند...!

+نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت17:32توسط نادیا | |

 

خیلی زود تموم شد، حرفا میون من و تو

 

پا گذاشته انگاری، سرما میون منو تو

 

کی نشسته راس بگو، توی دلت بجای من؟

 

که دیگه نمی رسه، به گوش تو صدای من

 

واسه این بی کسی هام، حتی تو هم کس نبودی

 

من فقط خیال می کردم، تو مقدس نبودی

 

به خدا من نباشم، بدون فانوس می مونی

 

رویاهات خواب می مونن، یکسره کابوس می بینی

 

هنوزم شبام رو با، عکسای تو سر می کنم

 

گاهی مثل اون روزا، خوبیهات و باور می کنم

 

واسه این بی کسی هام، حتی تو هم کس نبودی

 

من فقط خیال می کردم، تو مقدس نبودی 


+نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت14:23توسط نادیا | |

 

دلم شکسته ترین شاخه ی درخت خداست

 

دل شکسته ی من نیز چون خدا تنهاست

به غربت دل من هیچ دل نمی سوزد

 

مباد هیچ کسی را دلی چنین که مراست

میان آینه ی چشمهای من قدری

 

بخند ! جلوه ی مهتاب نیم شب زیباست

به وقت فاصله، لبخند تو پلی ست عظیم

 

که بی گذشتن از این پل، عبور بی معناست

مگر که گام نهی در حریم کوچه ی ما

 

همیشه باز ، نگاه تمام پنجره هاست

نگاهت ، از سر من دست بر نمی دارد

 

چه فتنه ایست که در چشمهای تو پیداست ؟

سری به سینه بنه ، ژاله باش داغ مرا

که دل ، شقایق پژمرده ای در این صحراست

 

+نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت14:8توسط نادیا | |

برای من از دل شکسته نگو
که دلی دارم شکسته تر از سکوت
شکسته از درد
شکسته از زخم
شکسته از عشق
شکسته از گناه
شکسته از تنهایی
بر خواهم داشت این تکه های تنهایی را
و لباسی خواهم دوخت سپید از این همه سیاهی
برای خودم توشه ای خواهم ساخت پر از محنت و رنج
شاید خدا مرا بخشید
شاید ....

+نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت14:5توسط نادیا | |

 

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست …

 

تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست …

 

 تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم …

 

 تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست …

 

 تنهایی را دوست دارم زیرا….

 

در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و

 

 انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد

 

 

+نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت14:3توسط نادیا | |

دل من چه خردسال

ساده می نگرد

ساده می خندد

ساده می پوشد

دل من از تبار دیوارهای کاهگلی ست

ساده می افتد..

ساده می شکند...

ساده می میرد.

+نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت14:1توسط نادیا | |

گوشه ای می گریستم...

عابری گفت:

حالتان خوب است؟!

گفتم خوبم

تنها تکه ای تنهایی

توی چشمم رفته است.!!!

+نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت13:50توسط نادیا | |

صفحه قبل 1 ... 21 22 23 24 25 ... 55 صفحه بعد