میخواهم پرواز کنم

ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست
چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست

از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام
ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست

+نوشته شده در چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:,ساعت12:48توسط نادیا | |


كاش ميشد هيچ كس تنها نبود كاش ميشد ديدنت رويا نبود

 من دعا كردم براي بازگشت دستهاي تو ولي بالا نبود

 گفته بودي كه فردا ميرسي كاش روز ديدنت

 فردا نبود(امروز بود!)

+نوشته شده در چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:,ساعت12:1توسط نادیا | |

من تنها من خستــــه         با یه کولـــــه بار غـــــصه   

    

من مجنون من عاشق         روی دریا تــــوی قایـــــق     

   

من گریه من ســـــاده         از عشــقت شـــده آواره      

 

تو زیبـــــــا تو خفتـــــه         با یه دنیا حرف نگفـــــته     

 

تو لیلــــی تو همــــراه         گفتی از شـادی فـــــردا       

 

تو همـــــرازتـــــونایاب          عشقت شده برام سراب  

  

با تو عمری بی تو هرگز

+نوشته شده در چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:,ساعت11:56توسط نادیا | |

من پذيرفتم شکست خويش را
پندهاي عقل دور انديش را
من پذيرفتم که عشق افسانه است


اين دل درد آشنا ديوانه است
مي روم شايد فراموشت کنم
با فراموشي هم آغوشت کنم
مي روم از رفتنم دل شاد باش
از عذاب ديدنم آزاد باش
گرچه تو تنهاتراز ما مي روي
آرزو دارم ولي عاشق شوي
آرزو دارم بفهمي درد را
تلخي برخوردهاي سرد را

+نوشته شده در سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:,ساعت22:55توسط نادیا | |

دعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکی بیاید راه چشمت را
سلامی از لبان بسته ات، جاری شود با مهر
دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی

 
با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را
دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا
تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری
و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد
مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی
دعایت می کنم، در آسمان سینه ات
خورشید مهری رخ بتاباند

+نوشته شده در سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:,ساعت22:46توسط نادیا | |

آه…حیف روزایی که بی تو به سر شد
حیف شب هایی که بی من سحرشد
تو بی من تنها… من از تو تنهاتر
حیف این عمری که تنها تلف شد

من سردم تو سردی دل نیمه جونه
میسوزه ,میسازه, درب و داغونه
میلرزه حتی با چیک چیک
اشکام
مثل گنجشکی که زیر
بارونه

 

لب هامون لبخند عشق رو کم داره
دلگیرن روزامون لحظه غم واره
دستاتو نذرم کن خیلی محتاجم
پاییزم می ریزم رو به تاراجم

آه ! من ابرم ، تو بارون این قصه خیسه
خورشید و برگردون اینجا قدیسه
اعجاز بارون و
باور کن وقتی
می خواد این احساسو از نو بنویسه

من ابرم تو بارون این لحظه نابه
این لحظه مخصوص ماه و مهتابه
بیدارم یا اینکه میبینم خوابه
کی نیلوفر سهم
قلب مردابه؟

اینجا قلب آدم ها بی فانوسه
رویاشون رویا نیست عین کابوسه
این جا چشمامون تو
گریه می پوسه
من جایی می خوام با تو قد بوسه

ما دستامون با هم دنیا می سازه
بی سقف و بی دیوارو بی دروازه
ما با هم هستیم و با هم می میریم
بپر با من بپر وقت
پروازه

پرواز دوری تنها بارون

+نوشته شده در سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:,ساعت16:28توسط نادیا | |

دلم برای کسی تنگ است

که چشمهای قشنگش را

به عمق آبی دریا می دوخت

و شعرهای قشنگی

چون پرواز پرنده ها می خواند

 

دلم برای کسی تنگ است

کسی که خالی وجودم را از خود پر می کرد

و پری دلم را با وجود خود خالی

دلم برای کسی تنگ است

کسی که بی من ماند

کسی که با من نیست

دلم برای کسی تنگ است

که بیاید

و به هر رفتنی پایان دهد

دلم برای کسی تنگ است

که آمد

رفت

و پایان داد

کسی

کسی که من همیشه دلم برایش تنگ می شود

+نوشته شده در سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:,ساعت16:17توسط نادیا | |

یه عطش مونده به دریا
یه قدم مونده به رویا
یه نفس مونده به آواز
 یه غزل مونده به پرواز
 یه ترانه مونده تا یار
 یه طنین
مونده به آوار
 یه ستاره مونده تا روز
 سه سفر مونده به دیروز
بگو تا حضور بوسه
 چن تا لبریختگی مونده ؟
 چن تا بغض تلخ نشکن ؟
چن تا آواز نخونده ؟
 با تو ‚ تا تو می رسم من
 بی حصار سرد پیرهن
 می گذرم از این گذرگاه
واسه پیدا کردن ماه
 واسه کشف آخرین زخم
 تا پل معلق اخم
سر می رم تا لب بارون
 تا شب خیس خیابون
بگو تاحضور بوسه
 چن تالبریختگی مونده ؟
 چن تا بغض تلخ نشکن ؟
 چن تا آواز مونده ؟
                                                                                                                                           یغما گل ویی

+نوشته شده در سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:,ساعت16:3توسط نادیا | |

وقتی نگاهت غمگین است قطره های پشت شیشه هم بغض می کنند…………نگاهت بی آواز است حتی باران هم شوقی برای بارش ندارد……..وقتی لبخندت ماتمکده ی چشم های بارانی ات می شود چکاوک حتی در باران هم می میرد……………وقتی نگاه زیبایت بی باران است دیگر آمدن بهار هم بهانه ای می شود برای فصل ها…………مگر میشود غریب باران غم نگاهت را ت…حمل کند و آن را به تنهایی به دوش بکشد؟ وقتی صدای نگاهت دیگر مرا صدا نمی کند………..دیگر هیچ بهانه ای برای لبخند نگاه من نیست………………بگذار حداقل غم غمگینی نگاه تو را به دوش باران بکشم……….می دانم نمی خواهی ولی بگذار سهیم غمگینی نگاهت باشم……………صدای نگاهم که برای غم چشمانت می گرید پیشکش نداشتن من در دل بی انتهایت…

+نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,ساعت23:19توسط نادیا | |

 

خیلی وقته دیگه بارون نزده
رنگ عشق به این خیابون نزده


خیلی وقته ابری پر پر نشده
دل آسمون سبک تر نشده


مه سرد رو تن پنجره ها
مثله بغضه توی سینه ی منه


ابر چشمام پر اشکه ای خدا
وقتشه دوباره بارون بزنه


خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده


بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست
کوه غصه از دلم رفتنی نیست


حرف عشق تو رو من با کی بگم
همه حرفا که آخه گفتنی نیست


خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو بد جوری دلتنگ شده


خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو
بد جوری دلتنگ شده...

+نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,ساعت23:15توسط نادیا | |

صفحه قبل 1 ... 27 28 29 30 31 ... 55 صفحه بعد