باتو، همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند باتو، دریا با من مهربانی می کند بی تو، دریا گرگی است که آهوی معصوم مرا می بلعد :: دکتر علی شریعتی ::
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم......
وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم..... وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم....... وقتی که او تمام کرد من شروع کردم.... وقتی که او تمام شد من آغاز شدم..... و..... چه سخت است تنها متولد شدن.....تنها زندگی کردن....
از اولم اشتباه بوده ما واسه هم نبوديم باشه تو دست كم بگير اما ما كه كم نبوديم خب ديگه از ما كه گذشت تو با بقيه اين نكن واسه شكار مرغ عشق پشت قفس كمين نكن خدا وكيليشو بخواي حق من اين نبود و نيست نمره ي بي معرفتيت تو درس نارو ميشه بيست خدا وكيليشو بخواي رسم رفاقت اين نبود تو بي مرامي قد تو هيچكسي رو زمين نبود حالا كه رفتني شدي طبق گفته ات..... باشد ....قبول.... لااقل اين نكته را بدان آهن قراضه اي كه چنان گرم گرم گرم در سينه ام مي تپيد دلم بود...... نا مهربان........خداحافظ...
باید فراموشت کنم چندیست تمرین می کنم من می توانم!می شود! آرام تلقین می کنم حالم نه اصلا خوب نیست تا بعد بهتر می شود فکری برای این دل آرام غمگین می کنم من می پذیرم رفته ای و برنمی گردی همین خود را برای درک این صد بار تحسین می کنم کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست
تنهایی آدمها به عمق یک دریاست.......... ولی برای پر کردنش یک لیوان محبت کافی است....! بايد دلي باشه كه دلتنگ كسي باشي.... ولي اگه دلت رو شكسته باشه چي؟! به تو سپرده بودمش با هزار و يك اميد..... و حالا براي هزار و يكمين بار دلم را مي برم تا شكستگي اش را گچ بگيرند! تنهايي را چگونه سر كنم با اين شب سرد و تنها؟؟؟
کاش من هم ، همزبانی داشتم همزبان مهربانی داشتم هر کجا می خواستم پر می زدم آسمان بی کرانی داشتم رو به سمت کوچه سبز بهار بر درختی آشیانی داشتم وقت باران ، در میان آسمان حلقه رنگین کمانی داشتم در کنار جاده های دور دست انتظار کاروانی داشتم مثل یک لبخند ، مثل یک نگاه صحبت از راز نهانی داشتم در هزار و یک شب تشویش خویش تا سحر همداستانی داشتم
کناربرکه دلم نشستم ونیامدی دوباره درسکوت خود شکستم ونیامدی سوال کردم ازخدا نشانه ی خانه ی تورا سکوت کرد و درسکوت شکستم ونیامدی
تو رفتی چشم من پشت سر تو ماند من از ته دل گریه کردم تو ندانستی که بر من چه گذشت چون ترا با لب خندان بدرقه کردم رفتی و روزهای تلخی بر من گذشت من تلخ ترین روزهای زندگیم را تجربه کردم
در رویاهایم دیدم که با خدا گفت و گو میکنم. خدا پرسید: تو میخواهی با من گفت و گو کنی ؟ من در پاسخش گفتم : اگر وقت دارید ! خدا خندید : وقت من بی نهایت است . پرسیدم :چه چیز بشر شما را سخت متعجب میسازد؟ خدا پاسخ داد : کودکی شان , اینکه آنها از کودکی شان خسته می شوند، عجله دارند بزرگ شوند، بعد دوباره بعد از مدت ها،آرزو میکنند که کودک شوند... اینکه سلامتی شان را از دست می دهند تا به ثروت برسند، و بعد ثروت شان را می دهند تا دوباره سلامتی خود را بدست آورند. اینکه با اضطراب به آینده نگاه میکنند،و حال را فراموش میکنند ، نه در حال به سر می برند و نه در آینده ، به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نمی میرند، و به گونه ای می میرند که گویی هرگز زندگی نکرده اند. گرمی دستان خدا را در دستانم حس کردم . هر دو سکوت کردیم . من پرسیدم : دوست داری بندگانت کدام درسهای زندگی را بیاموزند؟ خدا گفت : بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشق شان باشد. همه کاری که آنها می توانند بکنند این است که اجازه دهند خودشان دوست داشته باشند. بیاموزند که فقط چند ثانیه طول میکشد که زخم های عمیقی در قلب آنان که دوست شان دارند ایجاد کنند ولی زمانی زیاد می خواهد تا آن زخم ها را التیام بخشیم. بیا مو زند ثروت کسی نیست که بیشترین ها را دارد ، بلکه کسی است که به کمترین ها رضایت می دهد . بیاموزند آدم هایی هستند که دوستشان دارند ، فقط نمی توانند احساساتشان را نشان دهند. بیاموزند دو نفر می توانند با همدیگر به یک نقطه نگاه کنند، ولی آن را متفاوت ببینند. بیاموزند کافی نیست که تنها دیگران را ببخشند ، بلکه باید خود را نیز ببخشند. |
About![]()
دل من این پرنده ی صحرا آسمانش را در چشمان تو یافته است . آنها گهواره ی بامداد و ملکوت ستارگانند. ترانه های من در اعماق آنها گم شده است . بگذار در آن آسمان در بی کرانگی غمناک آن به پرواز درآیم ىگذار ابر های آن را بشکافم و در آفتاب آن بال بگشایم Archives5 شهريور 13926 مرداد 1392 2 مرداد 1392 2 خرداد 1392 7 ارديبهشت 1392 3 ارديبهشت 1392 1 ارديبهشت 1392 6 فروردين 1392 5 فروردين 1392 2 فروردين 1392 1 بهمن 1391 6 دی 1391 5 دی 1391 4 دی 1391 7 آذر 1391 4 آذر 1391 3 آذر 1391 6 آبان 1391 1 آبان 1391 4 مرداد 1391 3 مرداد 1391 6 تير 1391 5 تير 1391 4 تير 1391 3 تير 1391 2 تير 1391 1 تير 1391 7 خرداد 1391 6 خرداد 1391 4 خرداد 1391 3 خرداد 1391 AuthorsنادیاLinks
چــت روم آزاده(بدو بیا تووووو) Specific![]() ![]() ![]() LinkDump
کیت اگزوز ریموت دار برقی
کاربران آنلاين:
بازدیدها :
Alternative content |