میخواهم پرواز کنم

عشق يعني مستي و ديوانگي - عشق يعني با جهان بيگانگي

عشق يعني شب نخفتن تا سحر - عشق يعني سجده ها با چشم تر

عشق يعني سر به دار آويختن - عشق يعني اشک حسرت ريختن

عشق يعني در جهان رسوا شدن - عشق يعني مست و بي پروا شدن

عشق يعني سوختن يا ساختن - عشق يعني زندگي را باختن

عشق يعني انتظار و انتظار - عشق يعني هرچه بيني عکس يار

عشق يعني ديده بر در دوختن - عشق يعني در فراقش سوختن

عشق يعني لحظه هاي التهاب - عشق يعني لحظه هاي ناب ناب

عشق يعني سوز ني ، آه شبان - عشق يعني معني رنگين کمان

+نوشته شده در دو شنبه 28 آذر 1390برچسب:,ساعت1:32توسط نادیا | |

بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد

 

مثل یک بیت ته قافیه ها خواهم مرد

 

 

تو که رفتی همه ثانیه ها سایه شدند


 
سایه درسایهء ان ثانیه ها خواهم مرد

 

شعله ها بی تو ز بی رنگی دریا گفتند

 

موج در موج در این خاطره ها خواهم مرد

 

گم شدم در قدم دوری چشمان بهار

 

بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد

+نوشته شده در دو شنبه 28 آذر 1390برچسب:,ساعت1:20توسط نادیا | |


تورا از خاطره ها پس خواهم گرفت

تورا از کنج خاک گرفته ي قاب ِ شکسته

از لحظه هاي شادي و آرامش

 

به اين روزهاي بي چراغ و ستاره

دعوت خواهم کرد

من تورا به آسمان تارم

خواهم آورد و چشمانت را

فانوس خلوت تاريکم خواهم کرد

من تورا از سهم روزهاي بي تو بودنم

برخواهم داشت

و قسمت تمام عمرم خواهم کرد

فرشته ي مهرباني ها

يقين بدان

من تورا حتي از بهشت

پس خواهم گرفت .

+نوشته شده در دو شنبه 28 آذر 1390برچسب:,ساعت1:6توسط نادیا | |

گاهی مسیر جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود

گاهی همان کسی که دم از عقل می زند
در راه هوشیاری خود مست می رود

 

گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که
قلب خون شده بشکست می رود

اول اگر چه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفته است می رود

وای از غرور تازه به دوران رسیده ای
وقتی میان طایفه ای پست می رود

هر چند مضحک است و پر از خنده های تلخ
بر ما هر آنچه لایقمان هست می رود

گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست می رود

اینجا یکی برای خودش حکم می دهد
آن دیگری همیشه به پیوست می رود

این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست
تیریست بی نشانه که از شصت می رود

بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند
اما مسیر جاده به بن بست می رود

دکتر افشین یداللهی

+نوشته شده در شنبه 26 آذر 1390برچسب:,ساعت12:40توسط نادیا | |

وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونان که بایدند
نه باید ها…

مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با
بغض می خورم
عمری است
لبخند های لاغر خود را
در دل ذخیره می کنم:
باشد برای روز مبادا!
اما
در صفحه‌های تقویم
روزی به نام
روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه می‌داند؟
شاید
امروز نیز روز مبادا باشد!

وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونانکه بایدند
نه بایدها…
هر روز بی تو
روز مباداست!

قیصر امین پور

+نوشته شده در شنبه 26 آذر 1390برچسب:,ساعت12:34توسط نادیا | |

تو را دوست دارم
در این
باران
می‌خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته باشی
من عبور کنم
سلام کنم

لبخند تو را در باران می‌خواستم
می‌خواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در آینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم…

احمدرضا احمدی بیرجندی

+نوشته شده در شنبه 26 آذر 1390برچسب:,ساعت12:12توسط نادیا | |

ت

چندیست   آسمان    دلم   وا  نمی شود

 یک  غم نشسته روی دلم ، پا نمی شود

 احساس می کنم  که  دگر خاطرات  تو

 کنج  خیال خسته ی  من، جا  نمی شود

 بعد از همان غروب پر از سنگ لعنتی

 اسمی به  روی شیشه ی دلها نمی شود

 روزی درست مثل همین روزهای سرد

 گفتی  که "دست های تو تنها نمی شود"

 حالا بیا  و ببین که چه  تنها و خسته ام

 بعد از تو هیچ وقت دلم وا نمی شود...

                                                                              عرفان رستمی

+نوشته شده در شنبه 26 آذر 1390برچسب:,ساعت11:56توسط نادیا | |

یادم میاد باز اون روزا
که بودن از جنس خدا
برای با تو بودن
هر روز میکردم دعا

فرشته بودی واسه من
پاک و منزه از گناه
دور از همه سیاهیا
جدا بودی از آدما

با دیدنت پر میزدم
با این خیال و فکر و حال
که تو هم منو دوستم داری
میرفتم تا آسمونا

تموم شد این خاطره ها
منو تو مال هم شدیم
واسه یه عشق پاک و ناب
همدل و هم قسم شدیم

برای تو هدیه دادم
حلقه ای از ستاره ها
تا که بدونن همگی
دوستت دارم خیلی زیاد

هلهله عاشقیمون
پیچید میون آدما
گفتن همه از عشقمون
چون عشق لیلی مجنونا

تا رسید اون شب سیاه
اشک و دیدم توی چشات
با هق هقت گفتی بهم
دوستت ندارم به خدا

تموم دنیا یه دفه
خراب شد روی سرم
گفتم برو شوخی نکن
دیگه نگو از این جکا

گفتی آره این یه جکه
از اون جکای گریه دار
اما داره حقیقت
شب و روزم شده فنا

گفتم چرا گفتم چرااااا
تو که دلت پیشم نبود
چرا گفتی دوستم داری
چرا منو گولم زدی
گفتی فقط منو داری

گفتی تو رو دوستت دارم
اما نه اندازه اون
گفتی میخوام برم دیگه
همیشه باشم پیش اون

گفتم برو ولی بدون
دوستت داشتم تا پای جون
این آخرین شعر منو
توی
غروب عشق بخون

                                                                                                               صادق چابک

+نوشته شده در جمعه 25 آذر 1390برچسب:,ساعت1:18توسط نادیا | |


چو میدانم که می آیی
نمی میرم ز تنهایی
همیشه خاطرت در یاد
تو امیدم به فردایی

تمام آسمانها را
بر اندازم به تنهایی
قسم بر ربنای عشق
اگر دانم که رویایی

که میگوید که گل زیباست؟
تو زیبایی 
تو زیبایی
گلستان ها فدایت باد
تو شاهنشاهه گلهایی

شدست گوشم پر از آهنگ
ز خواندنهای تنهایی
بخوان ای بهترین آواز
تو مینایی تو مینایی

صادق چابک

+نوشته شده در جمعه 24 آذر 1390برچسب:,ساعت23:43توسط نادیا | |


گریز می زنی به کوچه ی تاریک
گریه نمی کنم
ماه می دود پا به پای تو
غبطه نمی خورم
غرق می شوی
در تراوش مهتاب
هنوز نمرده ام از رشک
من
گیج - گیج
پرت می شوم روی دو پایم واین راه
که گشوده می شود به هزاران عقوبت تاریک
من شوکه می شوم
و طعم بی نظیر رهایی
چه تلخ می دود انتهای زبانم

+نوشته شده در چهار شنبه 23 آذر 1390برچسب:,ساعت19:3توسط نادیا | |

صفحه قبل 1 ... 33 34 35 36 37 ... 55 صفحه بعد