میخواهم پرواز کنم

 

 

 


 می روم خسته و افسرده و زار

 

سوی منزلگه ویرانه خویش

 

به خدا می برم از شهر شما

 

دل شوریده و دیوانه خویش

 

می برم تا که در آن نقطه دور

 

شستشویش دهم از رنگ نگاه

 

شستشویش دهم از لکه عشق

 

زین همه خواهش بیجا و تباه

 

می برم تا ز تو دورش سازم

 

ز تو ای جلوه امید محال

 

می برم زنده بگورش سازم

 

تا از این پس نکند یاد وصال

 

ناله می لرزد

 

می رقصد اشک

 

آه بگذار که بگریزم من

 

از تو ای چشمه جوشان گناه

 

شاید آن به که بپرهیزم من

 

بخدا غنچه شادی بودم

 

دست عشق آمد و از شاخم چید

 

شعله آه شدم صد افسوس

 

که لبم باز بر آن لب نرسید

 

عاقبت بند سفر پایم بست

 

می روم خنده به لب ‚ خونین دل

 

می روم از دل من دست بدار

ای امید عبث بی حاصل

+نوشته شده در شنبه 3 تير 1391برچسب:,ساعت11:49توسط نادیا | |

ر

 

 

 

چه عاشقانه میزنی تو زخم بر نگاه من

 

گلوی من که پاره شد تو ناله کن به جای من

 

نگاه پر طراوتت سکوت خانه شد، ببین 

 

کسی در عمق این نگه،غریبه شد برای من

 

به حکم عاشقانه ها دلم سرای غصه شد

 

به سنگ دوست، مرغ دل، پرید از هوای من

 

جواب قلب من چه شد، که در غروب عاشقی

 

به جای عاشقانه ها تباه شد بقای من

 

دل از کدام پنجره به سمت خانه خیره شد

پناه سینه ام چه شد، کجاست آشنای من

 

+نوشته شده در شنبه 3 تير 1391برچسب:,ساعت11:39توسط نادیا | |