گفتی جاده ها سیاهن، تو چراغ راه من باش
کفتی دستای تو امنیت می دن به دست من
گفتی گم می شم میون این همه جنگل و صحرا
حتی شک دارم به نورایی که سوسو می زنن
تو نگفتی که قفس با آسمون فرقی نداره
واسه اون پرنده ای که بال پرواز نداره؟
تو نگفتی چه جوری تو واژه هام آتیش بریزم
تا ترانهَ م بتونه گریه ی سازو درآره؟
گفتم ازدل ت بگو تا واژه هات آتیش بگیرن
گفتی دوست دارم دل ت جدا نشه ازدل من
تا خیال کردی با این حرفای تازه
به آتیش کشیدن و بلد شدی
من و هل دادی تو تنهایی و رفتی
وقتی که پریدن و بلد شدی
آخرین سکه دلَ م بود به تو باختم
می دونستم عاشقی دو نیمه داره
رفتی اما جاده ها هنوز سیاهن برو که مشق بدت جریمه دارهر |
About![]()
دل من این پرنده ی صحرا آسمانش را در چشمان تو یافته است . آنها گهواره ی بامداد و ملکوت ستارگانند. ترانه های من در اعماق آنها گم شده است . بگذار در آن آسمان در بی کرانگی غمناک آن به پرواز درآیم ىگذار ابر های آن را بشکافم و در آفتاب آن بال بگشایم
Home
|
| |
نام : | |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 23
بازدید هفته : 102
بازدید ماه : 208
بازدید کل : 169046
تعداد مطالب : 546
تعداد نظرات : 115
تعداد آنلاین : 1