ممنونم

میخواهم پرواز کنم

به تو مدیونم بابت روشن شدن چراغ تفکراتم

ممنونم برای دروغ هایت ، که قدر لحظات صداقت را با آن ها فهمیدم

ممنونم برای رفتنت ، که تنهایی نشانم داد جای خالیت را وبیشتر دوست داشتنت را

ممنونم برای بیرون کردنم از قلبت، که نشانم دادی چه قلب بزرگی داری
وچه عشق هایی در آن جای میگیرد

ممنونم برای لحظاتی که منتظرم گذاشتی ،که در این لحظات صبر را آموختم
 
ممنونم برای آن زمان که با گفته هایت غرورم را شکستی
که سخت است شکستن غرور و تو زحمتش را کشیدی

ممنونم برای لحظاتی که جایم را دیگری پر کرد، که دانستم هر آنچه خدا می دهد
تنها امانتی است رفتنی

ممنونم برای آنکه دوستم نداشتی و می گفتی می پرستمت ، که
 آموختم هرگز باور نکنم جز خدا چیزی قابل پرستیدن است

ممنونم برای  همه چیز ، تنها آخرین تمنای من را بپذیر سردی کلام و دستانت رامیخواهم ، که بر قلب سوخته ام مرحمی باشد و آتشش را فرو بنشاند....

.


 



+نوشته شده در سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,ساعت10:55توسط نادیا | |