هیچ وقت
بی اسم حتی می شه عاشق شد بی هیچ ردی از خدا رو خاك من سال ها عاشق شدم بی او یك حس بی تفسیر وحشتناك من عاشق رفتار های تو این ترس بی اندازه از دینم تو عاشق چیزی كه پنهونه من عاشق چیزی كه می بینم بی اسم حتی می شه عاشق شد جادوی این دلدادگی كم نیست تا سیب های كال بی تابند حوای من تقصیر آدم نیست دور از تو افتادم ولی هر شب حس می كنم بسیار نزدیكی خاموش شد فانوس من ای كاش عادت نمی كردم به تاریكی بی اسم حتی می شه عاشق شد بی هیچ نامی از تو یا از من بیدار كن این ترس پنهونُ این عادت هر روزه رو بشكن
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد شكنجه بیشتر از این؟ كه پیش چشم خودت چه می كنی؟ اگر او را كه خواستی یك عمر رها كنی برود از دلت جدا باشد رها كنی برود و دو تا پرنده شوند گلایه ای نكنی بغض خویش را بخوری خدا كند.. نه ... نفرین نمی كنم... نكند خداكند فقط این عشق از سرم برود نجمه زارع
من همان بودم که تو هیچ وقت نخواستی ببینی. شل سیلوراستاین
دیدی که بهاربی تو سرد است آن شب دل من شکسته تر شد دیگر همه جا سکوت دلگیر ای روح پر از ترانه من دیگر نروم به سوی مستی ای آن که نداری خبر از من دیگر به بهار خنده ام نیست ای آن که دلم اسیر عشقت شعرم همگی سرود درد است گفتم که بهار بی تو دیگر فریبا شش بلوکی
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم یا اگر شادی زیبای ترا به غم غربت چشمان خودم می بندم من صبورم اما………… چقدر با همهء عاشقیم محزونم و به یاد همهء خاطره های گل سرخ مثل یک شبنم افتاده ؛ زغم مغمومم من صبورم اما………….. بی دلبل از قفس کهنهء شب میترسم بی دلیل از همهء تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را ؛ از شب متروک دلم دور کند می ترسم من صبورم اما……………. آه………….این بغض گران صبر نمی داند چیست
بار ِ دلــتـنگـیـت ُ بستی ، دیگه وقت رفتنه داری میری و فقط خاطره هات سهم منه دلم از حادثه خونه ، چشام از خاطره خیس دوس داری برو ولی نامه برامون بنویس * به تو می رسم اگه موج ِ مسافر بذاره اگه دلبستگیــا لحظــه ی آخـــر بذاره به تو می رسم به تو پولک نقره کوب ماه ! به تو می رسم به تو طلای این شب سیاه ! به تو می رسم به چشم ِ انتظاری که داری به تو می رسم به آغوش ِ بهاری که داری به تو که آینه ها محو تماشات می شدن شبای تیره چراغونی ِ چشمات می شدن * می تونی دل بـِکــنـــی تا ته ِ دنیا برسی امروزُ رها کنی تا خود ِ فردا برسی می تونی همسفر ِ خاطره های بد باشی می تونی راه رسیدن به شبُ بلد باشی می تونی تو چار دیوار ِ غربت ِ دنیا بری می تونی هر جا بمونی ، می تونی هرجا بری امّا هرگـــز نمی تونی غمُ تنها بذاری تو مســــافری نمی شه غربتُ جا بذاری خاطرت هرجا که باشی بازم اینجا می مونه تا ابد غصه ی غربت ، تو دلت جا می مونه
باراني ام , باراني ام , باراني از آتش يك روح بي پروا و سرگرداني از آتش . اين كوچه ها , ديوارها , اصلاً تمام شهر سوزان و من محبوس در زنداني از آتش . اهل غزل بودم ، خدا يكجا جوابم كرد با واژه اي ممنوع ، با انساني از آتش . بي شك سرم از توي لاكم در نمي آمد بر پا نمي كردي اگر طو فاني از آتش . تا آمدي ، آتشفشاني سالها خاموش بغضش شكست و بعد شد طغياني از آتش . كاري كه از دست شما هم بر نمي آمد من بودم و در پيش رويم خواني ازآتش . اين روزها محكوم ِ اعدامم به جرم عشق در انتظارم بشنوم ، فرماني از آتش |
About![]()
دل من این پرنده ی صحرا آسمانش را در چشمان تو یافته است . آنها گهواره ی بامداد و ملکوت ستارگانند. ترانه های من در اعماق آنها گم شده است . بگذار در آن آسمان در بی کرانگی غمناک آن به پرواز درآیم ىگذار ابر های آن را بشکافم و در آفتاب آن بال بگشایم Archives5 شهريور 13926 مرداد 1392 2 مرداد 1392 2 خرداد 1392 7 ارديبهشت 1392 3 ارديبهشت 1392 1 ارديبهشت 1392 6 فروردين 1392 5 فروردين 1392 2 فروردين 1392 1 بهمن 1391 6 دی 1391 5 دی 1391 4 دی 1391 7 آذر 1391 4 آذر 1391 3 آذر 1391 6 آبان 1391 1 آبان 1391 4 مرداد 1391 3 مرداد 1391 6 تير 1391 5 تير 1391 4 تير 1391 3 تير 1391 2 تير 1391 1 تير 1391 7 خرداد 1391 6 خرداد 1391 4 خرداد 1391 3 خرداد 1391 AuthorsنادیاLinks
چــت روم آزاده(بدو بیا تووووو) Specific![]() ![]() ![]() LinkDump
کیت اگزوز ریموت دار برقی
کاربران آنلاين:
بازدیدها :
Alternative content |